محل تبلیغات شما

به آخرین رؤیامان، به قبل کابوس .
دوباره برمی گردم، به آخرین بوسه!  M 

 

نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است,به خیسی چمدانی که عازم سفر است
من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم
که سرنوشت درختان باغمان تبر است
به کودکانه ترین خواب های توی تنت
به عشقبازی من با ادامه ی بدنت
به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون
به بچّه ای که توام! در میان جاری خون
به آخرین فریادی که توی حنجره است
صدای پای تگرگی که پشت پنجره است
به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره
به خوردن دمپایی بر آخرین ه
به "هرگز"ت که سؤالی شد و نوشت "کدام؟"
به دست های تو در آخرین تشنّج هام
به گریه کردن یک مرد آن ور گوشی
به شعر خواندن تا صبح بی هم اغوشی
به بوسه های تو در خواب احتمالی من
به فیلم های ندیده، به مبل خالی من
به لذّت رؤیایت که بر تن کفی ام.
به خستگی تو از حرف های فلسفی ام
به گریه در وسط شعرهایی از سعدی
به چای خوردن تو پیش آدم بعدی
قسم به اینهمه که در سَرم مُدام شده
قسم به من! به همین شاعر تمام شده
قسم به این شب و این شعرهای خط خطی ام
دوباره برمی گردم به شهر لعنتی ام
به بحث علمی بی مزّه ام در گوشت
دوباره برمی گردم به امن آغوشت
به آخرین رؤیامان، به قبل کابوس .
دوباره برمی گردم، به آخرین بوسه!

#سیدمهدی

 

هرشب تجاوز به یک خاطره... از هم دریده شدن یکسره..

وطن یعنی یه رویای غم انگیز... شعار نسل پوچ و چندش انگیز..

ای نگاه آبی ناز کاش تو مهربون نبودی....

آخرین ,های ,تو ,برمی ,یک ,بوسه ,به آخرین ,آخرین بوسه ,گردم به ,تو در ,برمی گردم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تلاش و کوشش سیستم های اطلاعات مدیریت communication- the management pr-cultur